بی توجهی و سهل انگاری پدر و مادر شیرین هشت ساله، واقعه ای را برای او رقم می زند که زخمش سالها بر روح او باقی می ماند و همه زندگی اش را تحت الشعاع خود قرارمی دهد. آنچه این زخم را عمیق تر می کند و واقعه را به فاجعه ختم می سازد، این است که دخترک هیچکس را نمی یابد تا دردش را با او در میان بگذارد. شیرین دو بار تا آستانه ی ازدواج پیش می رود اما ازدواجش به هم می خورد. او در سومین تجربه اش دچار بحران می شود و…
سه روز پس از زلزله خرداد ۱۳۶۹ در استان گیلان، پدر و پسری از تهران به منطقه زلزله زده و به جستجوی بابک و احمد احمدپور بازیگران فیلم "خانه دوست کجاست؟" میروند. به دلیل راه بندان مجبور میشوند راههای فرعی مختلفی را برای رسیدن به روستای کوکر، محل زندگی پسربچهها طی کنند...
حسین سبزیان، بهدلیل شباهتش به محسن مخملباف خود را به خانوادهٔ آهنخواه بهعنوان مخملباف معرفی میكند و به بهانهٔ ساختن فیلم به خانهٔ آنها راه مییابد. آنها گاهی صحنههای فیلم را، كه باید ساخته شود، تمرین هم میكنند...
راز جهانبخش کرامت فاش میشود؟ این راز خواب چیستا، ماهرو، گودرز، بهرام، جهانگیر و سرگرد پوشیاس را آشفته خواهد کرد. جهانبخش برای اثبات بی گناهیش و بازگشت آرامش سفربلندی را آغاز می کند؛ سفری که پایانش زندگی بسیاری از آنها را تغییر می دهد…
اکرم و آذر دو خواهری که در مورد ناپدید شدن برادرشان با گفتن به همه که او به آلمان گریخته دروغ می گویند. با گذشت زمان این "دروغ" زندگی خودشان را می گیرد و همه را به مکان های تاریک و مرموزی سوق می دهد.
اوضاع مالی خانواده چندان مناسب نیست. پدر بیمار شده و سخت می تواند خرجی خانواده را بدهد. در این بین علی کفش خواهرش زهرا را که در کفاشی محل، برای تعمیر برده شده بود، در میان راه گم می کند. حال تنها راهی که به فکر این خواهر و برادر می رسد، این است که به نوبت از کفش کتانی علی استفاده کنند. صبح ها برای رفتن مدرسه زهرا و عصر ها هم نوبت رفتن علی به مدرسه ولی …
«اکبر» به جرم قتل یک دختر، نزدیک به دو سال است که در دار التعدیب به سر میبرد و محکوم به اعدام است. بالاخره او وارد 18سالگی میشود و زمان اجرای حکم فرا میرسد ولی «اعلی» که دوستی صمیمی «اکبر» میباشد، تصمیم میگیرد با گرفتن رضایت از خانوادهی شاکی، جلوی اعدام او را بگیرد.
دختر جوانی بنام آنیک نیاز شدید به پیوند قلب دارد. او به همراه پزشکش به بیمارستانی میروند که پسر جوانی بنام امیر که در شب ازدواجش طی نزاعی دچار مرگ مغزی شده را به آنجا آوردهاند. از آنجا که خانواده امیر وی را زنده میپندارند تلاشهای دکتر برای راضی کردن آنها به پیوند به نتیجه نمیرسد. همزمان پدر دختری بنام معصومه که او نیز به قلب نیاز دارد ولی مانند آنیک وضعیتش حاد نیست سعی میکند با پرداخت پول به خانواده امیر آنها را راضی کند که او نیز موفق نمیشود و …
سرنوشت افسانه ای دختری به نام ناردانه است که در کودکی سروش ازدواجش را با یک مرد مرده می شنود و برای گریز از این سرنوشت خوف انگیز، ناخواسته گام در راهی دشوار می گذارد و . .
در این اثر که به سفارش بانک ملی تهیه شده است، محمد رضا اصلانی به طرزی هوشمندانه از زاویه دید یک پیرمرد 75 ساله و با نگاهی نوستالژیک به گذشته بانک مینگرد، تاریخ این بانک را از ایده اولیه شکلگیری تا تاسیس و توسعه آن را پی میگیرد