دهکده ای در دریای سیاه گرجستان پر از مردم دوستانه است که متقاعد شده اند که یکدیگر را می شناسند. یک روز الیکو حلق آویز شده پیدا می شود. نوه او مو می آید تا تشییع جنازه او را ترتیب دهد. او با شبکه ای از دروغ و فاجعه مواجه می شود...
یک برخورد تصادفی در گوشه ای از خیابان باعث می شود لیزا و جورجی در نگاه اول عاشق شوند، اما طلسم شیطانی بر سر آنها زده می شود. آیا آنها هرگز دوباره ملاقات خواهند کرد؟
داستان این فیلم دربارهی یک شهر افسرده است که گروهی افراطی به آن حمله می کنند. در بحبوحه این میان دنیای یانا، همسر رهبر جامعه، به آرامی خراب می شود. نارضایتی درونی یانا وقتی که تلاش می کند تا خواسته هایش را درک کند، بیشتر می شود.
فیلم شامل مجموعه داستان هایی از تفلیس مدرن است ، فیلم زندگی « مراب » را روایت میکند ، رقصنده ای که تعادل حرفه ای اش با ورود ایراکلی به میخورد ، رقصنده مردی که ...
خورشید بی خوابان داستان پزشکی به نام گلا بندلیانی و خانواده ی بی پول او است که ساکن تبلیس گرجستان در شوروی سابق هستند. گلا مردی است بسیار بخشنده و بخشاینده.
این فیلم داستان یک خانواده گرجی را به تصویر می کشد که همگی زیر یک سقف زندگی می کنند، وقتی “منانا”ی 52 ساله تصمیم می گیرد از خانه پدر و مادرش خارج شود، همه شوکه می شوند و …
طغیان یک رودخانه در فصل بهار و سرازیر شدن آن به زمینهای پست، باعث بوجود آمدن جزیرههای متعددی میشود که دارای زمینهای حاصلخیزی هستند، در این میان یک پدربزرگ به همراه نوهاش تصمیم میگیرند در یکی ازین جزیرهها به کاشت ذرت بپردازند اما...
داستان در تفلیس، پایتخت گرجستان اتفاق می افتد. دو دوست به نامهای "اکا" و "ناتیا" تلاش می کنند کودکی خود را پشت سر گذاشته و از زندگی سختی که خانواده هایشان فراهم کرده فرار کنند...
زوج خوشبختی که در محلهی فقیرنشین زندگی میکردند به منطقهی جدیدی نقل مکان کرده و در آنجا ساکن میشوند. با افزایش دارایی و رفاه، روابط آنها رو به وخامت میگذارد.
یک روز پس از مرگ شهردار یک شهر کوچک در گرجستان،جسد او به باغ پسرش برده شده و در خفا دفن می شود.اما جسد به جای خود بازگشته و پلیس زنی را به جرم نبش قبر دستگیر می کند.او ادعا می کند شهردار نباید در آرامش باشد زیرا او مسئول کشته شدن بسیار از دوستان او است...
در یك روستاى كوچك در گرجستان حدود سال ١٨٩٠ یك بیوه تنها در كلبه محقر خود به همراه سه فرزندش از راه فروش ماست زندگى میكند.روزى فرزندان او یك الاغ زخمى را در جاده پیدا میكنند و او را به خانه مى آورند.با سلامتى الاغ به نظر میرسد سختى ها و مشكلات خانواده به پایان رسیده است...