دیوید ، یک آرایشگر تئاتر ، با قتل شهردار شهرش که او را مجبور به فرار از دو قاتل نقابدار می کند ، تصادفاً برخورد می کند. همانطور که افراد نزدیک به او شروع به نابودی می کنند ، او متوجه می شود که در حال کادربندی است. دیوید با کمک کارگردان فیلم خودفروخته و استاد قدیمی کالج خود به دنبال تبرئه است...
داستان در مورد خانواده ای می باشد که در یک کشتی تفریحی وسط دریا گیر افتاده اند. سامانتا، دختر خانواده، هرشب با صدای زنگ خطر کشتی کارهای وحشتناکی انجام می دهد و صبح روز بعد با زخم های عجیبی برروی بدنش بیدار می شود...
چهار بردار و خواهر پس از مرگ اسرارآمیز پدر و مادرشان تلاش می کنند با یکدیگر کنار بیایند.اما آنها رازهای تاریک و وحشتناکی مانند ربودن و به قتل رساند غریبه ها را مخفی کرده اند...