فرناندو در یک نفتکش کار می کند که بین دو شهر بزرگ آرژانتین، مرتب در حال رفت و آمد است. او در یکی از آنها یک دوست دختر جوان و در دیگری عاشقی متاهل دارد. اما با بارداری هر دو ، زندگی او دگرگون می شود و ...
در دنیای آینده حکومتی بسیار خشن و مستبد وجود دارد که سیاست آن از بین بردن شورشها، جنگها و اعتراضات با استفاده از فرونشاندن احساسات و محو هیجانات است: کتابها ، هنر و موسیقی بطور اکید ممنوع شده اند و داشتن احساس جرمی است که مجازات مرگ دارد. جان پرستون یکی از بهترین ماموران حکومت است که مسئول از بین بردن هر کسی است که از این قوانین سرپیچی کرده است. اما زمانیکه او مقداری از داروی پروزیوم را از دست می دهد – یک داروی هوشیار کننده ذهن که احساسات را کاهش می دهد – ناگهان به تنها فردی تبدیل می شود که قادرست با این حکومت با آن مبارزه کرده و آنرا از بین ببرد.
داستان فیلم در زمان جنگ جهانی دوم اتفاق می افتد و درباره ی یک گرداننده ی تانک هست که در یک تانک نابود شده پیدا می شود. اما در کمال ناباوری او زنده مانده است و ۹۰ درصد بدنش سوخته است. او همچنین حافظه ی خودش را از دست داده است و اسم خودش را به یاد نمی آورد. اما...