در یک دنیای آشنا بیدار میشود که شدیدا تغییر کرده است. مدرسه اش به مدرسه ای تبدیل شده است که در آن جادو تدریس میشود و همه را تشویق میکند که به یک جادوگر قدرتمند تبدیل شوند. در بیرون شهر، تعداد زیادی هیولا و حیوانات جادویی به انسان ها حمله و آنها را شکار میکنند. دنیایی بر پایه دانش تبدیل به دنیایی بر پایه جادو شده است. با وجود همچین چیزی، هدفش در زندگی و وضعیتش همانطور میماند. یکی از موجودات بی ارزش جامعه همراه با پدری مبارز و خواهری ناتوان که نمیتواند راه برود. با این حال، "مو فان" وقتی که همه به یک رهبر نیاز دارند، میفهمد که میتواند کاری بیشتر از اینها انجام دهد!
این داستان در طول جنگ های جین-سونگ تنظیم شده است. دو زن هنگام باردار شدن، هنگامی که شوهرانشان کشته شدند، فرار کردند. پسران آن ها به طور جداگانه بزرگ شدند. گوئو جینگ صادق، وفادار و صالح ، اما آهسته شوخ است. یانگ کانگ باهوش است اما...
فلسفه راه را نشان می دهد ، مسیر را به خرد و هماهنگی نشان می دهد ، یک استاد برای آموزش ذات تای چی است! كودكی که یتیم شده بود ، در مكانی بزرگ شد و یادگیری تای چی را از مربی خود در سنین جوانی شروع كرد. تجربه ویرانگر رها شدن توسط مادرش باعث شده است که وی پیچیده و پر از نفرت شود. برای کمک به رفع خشم و نفرت در قلب MA ، مربی وی سرانجام جان خود را فدا می کند.
100 روز قبل از امتحان ورودی دانشگاه، (چانگ که آی) با (یانگ زی هائو) تو دبیرستان یه شرط می بندن که اگه تو یک دانشگاه قبول بشن، یکی شون تو کل سال، کیف دیگری رو با خودش حمل کنه. متاسفانه بخاطر مشکلات خانوادگی، چانگ که آی مجبور میشه بی خیال دانشگاه رفتن بشه. 10 سال بعدش، اونا تصادفاً تو یه خیابون با همدیگه روبرو میشن اما همه چی فرق کرده...
قلدری کردن، چیزی که در همه مدارس وجود داره و تمام مدیرا و معلم ها سعی دارند که جلوی این کارو بگیرن. اما چه اتفاقی میوفته اگه قلدری خارج از مدرسه اتفاق بیوفته؟ چه کسی قرار مسئول جلوگیری از این اتفاق باشه؟