رودئوس گریرات موقع نجات دادن یه غریبه از تصادف ترافیکی کشته شد ، سپس توی دنیایی از جادو تولد تازهای پیدا کرد، یک نوزاد تازه متولد شده ، با دانش، تجربه و پشیمانیهایی که از زندگی گذشتهش باقی مونده بود. رودئوس قسم خورد زندگی راضیکنندهای رو پیش ببره و اشتباهات گذشتهش رو تکرار نکنه. حالا با مقدار عظیمی از نیروی جادویی به همراه ذهن یک بزرگسال نعمت داده شده، به عنوان یه نابغه که توسط والدین جدیدش به وجود اومده، دیده میشد . طولی نکشید که خودشو در حال درس خوندن تحت نظر پدر شمشیرزنش و یه دانشمند به اسم راکسی میگوردیا پیدا کرد....