مصطفي به شکل ديوانه وار عاشق نارين هست، اما نارين هنوز مصطفي رو دوست نداره و اونو به عنوان شوهر قبول نميکنه. هر دوي آنها از اين وضعيت بسيار رنج ميبرند و باعث ضربه هاي روحي، جسمي و عاطفي به هر دو اونهاست. در همين حال دکتر سردار و خانواده اش به Guzelyurt ميان و به نوعي درگير ازدواج نارين و مصطفي ميشن. خانواده دکتر سردار ، اقدامتي رو براي جدايي و آزادي نارين انجام ميدن تا نارين رو از اين گرفتاري رها کنند، اما مصطفي هنوز نتونسته اين قضيه رو قبول کنه که از نارين جدا بشه و حتي بسيار بيشتر از قبل به نارين علاقه مند ميشه ، حتي کار او به جنون کشيده ميشه، در اين حال قضيه زماني پيچيده تر ميشه که دکتر سردار هم نسبت به نارين حس پيدا ميکنه ، اما قادر به بيان اين حس نيست. حالا به نظر شما آيا نارين به عشق مصطفي جواب رد خواهد داد؟ يا به حس دکتر سردار جواب رد خواهد داد؟ داستان سريال در پي اقداماتي (يا بهتر ديوونه بازي هايي) هست که مصطفي براي بدست آوردن علاقه نارين انجام ميده و کارهايي که دکتر انجام ميده تا خودشو جذاب تر نشون بده!! و حالا فقط يه چيز مونده، نارين چيکار ميکنه و کدوم رو انتخاب ميکنه و … .