يک دختر جوان به نام صاحبه عاشق دوست دوران کودکي اش رانوير است. دالجيت که در همان روستاي صاحبه و خانواده رانوير زندگي مي کند، عاشق صاحبه مي شود. ازدواج صاحبه و رانوير قطعي است، اما در روز عروسي، به رانوير پيشنهاد فوري در لندن مي شود. اين باعث مي شود پدر صاحبه عصباني شود و او تصميم ميگيرد...